روایتگری متفاوت از شهدا با صدای «حاج حسین یکتا» برای کاروان راهیان نور؛ «داریم میریم شلمچه. کارت دعوت داشتی اومدی؟ می دونید ادبیات اینجا چیه؟ ادبیاتش اینه که پشت لباسش نوشته بود می روم تا انتقام سیلی زهرا را بگیرم»
روایت زیبا و متفاوت حاج «حسین یکتا» در منطقه شلمچه درباره شهدا و نسل جوان فعلی و ارتباطشان با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شهدا و اشاره به نقش کاروان های راهیان نور در انتقال فرهنگ شهادت و ایثار به نسل جدید. (پادکست)
خاطراتی از دوران دفاع مقدس برگرفته از کتاب «فانوس کمین» با روایتگری «حاج حسین یکتا»؛ «نقطه کمین در بین درگیری دو طرف قرار می گرفت. برای همین یک فانوس تو سنگر کمین داشتم تا بچه های ما بفهمند یک سنگر کمین جلوی روی شان هست. همین که خاموش می شد، یک مرتبه گلوله بود که از کنار گوش ات رد میشد. بچه ها با دیدن هر شبحی، شلیک می کردند. فانوس کمین که خاموش می شد، ترس برم می داشت و دلشوره می گرفتم. از مرگ هراسی نداشتم؛ از بی خودی کشته شدن متنفر بودم. آدم خط اول جنگ باشد، بعد یک تیر خودی از پشت سر آدم را بکشد!»(21:40)